بچهها معمولا در یک سالگی قلم به دست میگیرند و با آن به کاغذ ضربه میزنند، بدون آنکه بتوانند اثری روی کاغذ به جا بگذارند....
کمکم در سنین 18 تا 20 ماهگی، موفق به کشیدن خطوط میشوند و میل ذاتیشان به اثرگذاری و لذت بردن از کارهای خودساخته، مهمترین عامل در بروز شکلگیری این خطوط است.
به مرور زمان، آن خط خطیهای اولیه، معنا و مفهوم بیشتری پیدا میکند و در حدود 3 سالگی، دیگر خط نگاری کودک فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد روی کاغذ نیست؛ بلکه او سعی میکند با ترسیم تصاویر، احساسات درونیاش را متناسب با تجربههای زندگی کوتاهمدتش بروز دهد.
از 5، 6 سالگی به بعد نیز کودک قدرت و توجه بیشتری برای نظارت بر واقعیات بیرونی پیدا میکند و چون لغات بیشتری آموخته است، بهتر از قبل میتواند اختلاف اشیا را با همدیگر درک کند. بنابراین نقاشی در این دوران، ترسیمی است از چیزهایی که برایش مهماند؛ حتی اگر در واقعیت قابل رویت نباشند.
سایت سلامت طی پرسش و پاسخی با یکی از محققان این مسئله را تشریح کرده است.
آیا نقاشی کودکان نشانهای از تفکرات آنها است؟
بله؛ تصویری که کودکان از خودشان میکشند با تصویری که آنها از خودشان در ذهن دارند، ارتباط مستقیم دارد. دختربچههایی که همیشه در خانواده از آنها تعریف و تمجید میشود، معمولا تصویر خودشان را زیبا و با لباسهای پفدار میکشند و این خیلی خوب است که بچهها خودشان را دوست داشته باشند. در عین حال، نقاشی کودکان برای روانپزشکان اطفال آنقدر مهم است که گاهی آنها از همین نقاشیها به عنوان آزمون تشخیصی استفاده میکنند.
این آزمون چگونه و در چه گروه سنی انجام میشود؟
ما معمولا با نقاشی، یک شکل نیمهکاره میکشیم و از کودکی که در طیف سنی 5/3 تا 5/5 سالگی است، میخواهیم آن را ادامه بدهد. بچههایی که آن را خوب و قشنگ ادامه میدهند، معمولا بچههای خوشحال و شادی هستند ولی کودکانی که شکل نیمهکاره را تبدیل به یک نقاشی زشت و ترسناک میکنند، معمولا از وحشتهای مستقیم یا غیر مستقیم رنج میبرند. از طرفی در تمام اجزای نقاشی کودکان، از رنگها گرفته تا خطوط و اندازهها، رازی نهفته است.
مثلا دقت بیش از حد بچهها به هنگام نقاشی یا تلاش فوقالعادهشان برای اینکه هر چیزی سرجای خودش ترسیم شود، میتواند نشانهای از استعداد ابتلا به وسواس در کودک تلقی شود. البته چیزی که قبل از تفسیر نقاشیهای کودکان باید در نظر گرفت، توجه به شرایط و امکانات در دسترس آنها است. نمیتوان از یک کودک با امکانات محدودتر و در شرایط دشوارتر همان انتظاری را داشت که از کودک دیگری با امکانات بیشتر و محدودیتهای کمتر. اما به هر حال، اصول مشخصی در تفسیر نقاشی کودکان وجود دارد.
مثال میزنید؟
بله؛ مثلا خطوط نقاشی کودک به تنهایی و بدون وابستگی به محتوای اثر، میتواند بازتابدهنده حالتهای روحی و فکری او باشد؛ به نحوی که خطوط باز و بلند از راحتی و خوشحالی آنها حکایت میکند و در مقابل، خطوط فشرده و کوتاه حاکی از ضعف عصبی آنها است. در عین حال، خطوط کوتاه و ناپیوستهای که احساس میشود کودک در کشیدن آنها دچار تردید شده یا از کشیدن آنها منع شده، نشانه خجالتی بودن او است.
فضای نقاشی هم یکی دیگر از ارکان نقاشی است که نشاندهنده نحوه ارتباط و شیوه واکنش نشان دادن کودک به محیط اطراف است. بچههای خجالتی و کم رو که اعتماد به نفس پایینتری دارند، معمولا ترجیح میدهند در یک کاغذ کوچک یا در گوشه صفحه یا در قسمت محدودی از فضای صفحه نقاشی بکشند. کودکان غمگین و گوشهگیر معمولا نقاشیهایشان را متمایل به سمت چپ کاغذ میکشند و بچههایی که خطخطیهایشان را در مرکز کاغذ قرار میدهند، معمولا بر احساساتشان توجه و تمرکز بیشتری دارند. از طرفی، تعداد رنگهای به کار رفته در نقاشی کودکان نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
منظورتان این است که تعداد رنگ ها در نقاشی کودکان بیانگر حالات درونی آنها است؟
ببینید؛ بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، مثل بچههای طلاق و سایر بچههایی که به هر ترتیب در زندگیشان شوک بدی به آنها وارد شده، معمولا در نقاشیهایشان بیشتر از 3 رنگ استفاده نمیکنند و اغلب اوقات، یکی از این 3 رنگ نیز بنفش است که علاقه کودکان به این رنگ، گویای اضطراب آنها است.
درمقابل، بچههایی که آسودگی بیشتری دارند، معمولا بیشتر از 5 رنگ در نقاشیهایشان استفاده میکنند. برای بیشتر بچهها، نقاشی کشیدن به مثابه یک سرگرمی جذاب است و نتیجه نقاشی چندان مورد توجهشان نیست. به همین دلیل، به مربیان مهد کودک نیز توصیه میشود به روند نقاشی اهمیت بدهند و امکانات کافی را برای بچهها فراهم کنند. ضرورتی ندارد که آنها حتما از رنگهای واقعی در نقاشیهایشان استفاده کنند و لزومی ندارد که همیشه برگها را سبز بکشند. البته بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، معمولا اثر رنگها را با فشار بیشتری روی کاغذ وارد میکنند و بیشتر اوقات، نقاشیشان فقط خطخطی است.
این درست است که بگوییم اولین کسی که کودک در نقاشیهایش میکشد، مهمترین فرد از لحاظ عشق و علاقه یا ترس و دلهره در زندگی اوست؟
خب؛ شکل اول معمولا همان کسی است که ذهن کودک را بیشتر از دیگران به خود مشغول کرده است. بچهها این شکل را با دقت زیاد و رعایت جزییات بیشتری ترسیم میکنند و برعکس، کماهمیتترین فرد برای کودک، یا اصلا نقاشی نمیشود یا کوچکتر و دورتر از همه و با کمترین جزییات ممکن نقاشی میشود. اگر کودک، تصویر خودش را در نقاشیهای خانوادگی نکشد، این امر نشانه عدم احساس راحتی او در خانواده است.
چیزی که من در نقاشی کودکان به آن توجه میکنم، همین جزییات است زیرا جزییات نشانه هوش است و بچههایی که جزییات را بهتر میکشند معمولا باهوشترند. بچهای که هر 5 انگشت دست آدم را توی نقاشیهایش ترسیم میکند، بچه باهوشی است. باهوشها معمولا با دقت زیادی تمام اعضای بدن را میکشند و فراموش کردن برخی از اجزا شاید فقط از سر بیتوجهیشان باشد اما اگر کودکی همیشه یک عضو یا یک چیز مشخص را نکشید، این میتواند معنای خاصی داشته باشد.
والدین در این بین چه نقشی دارند؟
نباید این نکته را نادیده گرفت که در دادن موضوع نقاشی به کودکانمان نیز باید از موضوعات کلی و ملموس استفاده کنیم. مثلا از آنها بخواهیم یک مزرعه خوشحال، یک محل خطرناک یا یک دنیای تمیز را نقاشی کنند. مهمترین رکن در نقاشی کودک، خوشحالی است. بچه میتواند حتی یک کوسه را خوشحال بکشد. باید اجازه بدهیم بچهها بدون محدودیت نقاشی بکشند و آموزشهایمان را به بعد از 7 سالگی موکول کنیم زیرا تا قبل از این سن، بازی و نقاشی آزاد به مراتب بهتر و مفیدتر از هر آموزشی است.
از طرفی، کپی کردن از نقاشی دیگران، مانع بروز خلاقیت کودکان میشود و تکرار این کار میتواند نشانه ضعف اعتماد به نفس کودک باشد اما در مقابله با چنین مواردی، واکنش شدید و مستقیم والدین نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه موجب افزایش حساسیت و گرایش بیشتر کودک به این کار میشود. در چنین شرایطی بهتر است از یک مشاور یا کارشناس کمک خواست. البته نباید فراموش کرد که اصلا نیازی نیست بچهها حتما خوب نقاشی بکشند یا در آینده یک نقاش ماهر و حرفهای بشوند زیرا نقاشی برای کودکان صرفا ابزاری است برای بالا بردن کیفیت رشد روحی، عاطفی و فکری.
و سوال آخر اینکه آیا میل به نقاشی کشیدن در همه کودکان وجود دارد؟
بله؛ حتی نقاشی نکشیدن یک بچه میتواند نشانه ضعف او در برقراری ارتباط با دیگران یا بیعلاقگی او به برقراری چنین ارتباطی باشد اما کمبود امکانات نقاشی، پافشاری والدین در نقاشی کشیدن کودکان یا بیتوجهی آنها به نقاشی کودک و به ویژه تمسخرشان میتواند زمینههای بیانگیزگی بچهها را فراهم کند. به همین دلیل توصیه میشود خطخطیهای کودکتان را تشویق کنید زیرا این کار به افزایش اعتماد به نفس و شکوفایی خلاقیت آنها منجر میشود. کمترین تشویق بزرگترها معمولا تعریف و تمجید شفاهی از نقاشی کودکان است و نصب نقاشی آنها به دیوار اتاق نیز میتواند یکی از بزرگترین تشویقها برای کودکان باشد.
اگر میخواهید انگیزه نقاشی را در بچههایتان بیشتر کنید، بهتر است خودتان هم با فرزندتان همراه شوید. یک کاغذ بردارید و بدون اینکه به کودک نشان دهید چه میکشید، با حالتی کودکانه سعی کنید در حال نقاشی کردن، حس کنجکاوی او را تحریک کنید و بعد از تمام شدن نقاشی، آن را به خود کودک و سایر اعضای خانواده نشان دهید و پیشاپیش از دیگران بخواهید در برابر نقاشیتان هیجانزده شوند. در عین حال، ساعتی از روزهای تعطیل خودتان را به کار با رنگ و ترکیب آنها با هم (حتی رنگهای پلاستیک ساختمان) اختصاص بدهید و از کودک بخواهید در مورد نقاشیهایش برایتان توضیح بدهد و مطمئن باشید با استفاده از این روشها موجب ارتقای سلامت روان فرزندتان خواهید شد.
عصر ایران