اولی: به نظر تو، ادیسون به ما خدمت کرده است؟!
دومی: معلوم است که به ما خدمت کرده! این چه سوال ناشیانه ای است که می پرسی؟!
اولی: اما به نظر من ادیسون ضربه بزرگی به ما و تمام افراد عالم زده است!
دومی: این که ادیسون برای ما لامپ ساخته، کجایش ضربه به بشریت است؟!
ولی: یعنی تو معتقدی که خداوند حکیم نیست؟!
دومی: ما داشتیم در مورد ادیسون حرف می زدیم، این بحث به حکیم بودن خدا چه ربطی دارد؟!
اولی: تو سؤال من را جواب ندادی، آیا تو خدا را حکیم می دانی یا نه؟
دومی: خب معلومه که خدا حکیم است!
اولی: اما به نظر می رسد که انگار ادیسون، خدا را حکیم نمی دانسته. چون ادیسون با اختراع لامپ، در حقیقت حکیم بودن خدا را انکار کرده است!
دومی: اصلاً معلوم است داری چه می گویی؟!
اولی: آیا تو قبول داری که ما نیازهایی داریم که باید برای برطرف کردن آنها تلاش کنیم و بعد از یک روز تلاش و کوشش احتیاج به استراحت و خواب داریم؟
دومی: داری بدیهیات را می پرسیها!
اولی: خداوند حکیم، چون از نیازهای ما خبر داشته است، روز را برای تلاش و کار و شب را برای استراحت و آرامش قرارداده است.
خدا شب را به این دلیل تاریک کرد، چون می دانست که ما به تاریکی شب برای خواب و استراحت نیازداریم. اما ادیسون، چون خدا را حکیم نمی دانست، لامپ را ساخت تا با لامپ، شب را هم مثل روز روشن کند!
و چون به کمک شاهکار! ادیسون دیگر چیزی به نام شب نداریم، طبیعتاً از سکنا و آرامش شب هم محرومیم. ادیسون، عامل اضطراب و عدم آرامش انسان ها شد!
دومی: تو این همه خوبی لامپ را نمی بینی و فقط گیر دادی به نمی دانم سکنا و آرامش؟ مگر غیر از این است که لامپ برای ما آسایش آورده است و با لامپ، زندگی مان راحتتر شده است. نکند که می خواهی مانند انسان های اولیه از چربی بد بوی حیوانات شمع بسازیم و به جای لامپ استفاده کنیم؟!
تازه تو می توانی از همین لامپ هم استفاده خوب کنی و به جای شب نشینی های طولانی مدت، و استفاده بد از لامپ، کلیدش را زود بزنی و شب ها زود بخوابی. تقصیر لامپ چیه که تو از آن بد استفاده می کنی!
اولی: رسیدن به «آسایش» به کمک لامپ، یک توهم بزرگ است!!
دومی: این که لامپ کار ما را راحت کرده است، توهم است؟! فکر کنم این تویی که دچار توهم بزرگ شده ای که مطلب به این سادگی را نمی فهمی! راستی آی کیوت چنده!
اولی: البته شاید آی کیوی من پایین باشد. اما این قدر را میتوانم بفهمم که ما برای داشتن همین لامپ ساده باید کلی تلاش کنیم و زحمت بکشیم. باید سد بزنیم، نیروگاه بسازیم، انرژی هسته ای تولید کنیم، دانشگاه بسازیم، جوانان و نوجوانان مان را به دانشگاه بفرستیم تا درس بخوانند. چون لامپ با هوا کار نمی کند! لامپ، برای روشن شدن، نیاز به برق دارد. برای برق هم باید این همه کار کنیم و زحمت بکشیم. شما که این قدر بحمدلله آی کیوی تان بالاست چرا این همه زحمتی که قبل از تهیه برق کشیده می شود را نمی بینید و فقط و فقط قسمت آخر ماجرا که زدن کلید و روشن شدن لامپ است را می بینید؟!
معتقدم که بوی بد چربی حیوانات در برابر ضربه ای که از طریق نیروگاه های برق به طبیعت و آلوده کردن هوا زده شده، خیلی ناچیز است.
راستی یک سوال برایم پیش آمد. آیا تو همیشه موقع غذا خوردن لقمه را دور سر خودت می چرخانی؟!
دومی: معلوم است چی داری میگویی!
اولی: من یک سؤال ساده پرسیدم. گفتم اگر قرار است که شب ها زود بخوابیم و زیاد از لامپ استفاده نکنیم دیگر چه نیازی هست که اول این قدر زحمت بکشیم و برق و لامپ بسازیم و بعد زود آن را خاموش کنیم و برویم بخوابیم؟!
حالا البته اشکالی ندارد که در برخورد با لامپ خودمان را مسخره کنیم، ولی برای خودت می گویم، لااقل لقمه را موقع غذا خوردن دور سر خودت نچرخان. چون آرتروز گردن می گیری!
دومی: مرد حسابی! مگر برق فقط برای لامپ است؟! آبمیوه گیری و ماشین لباس شویی و سشوار و مایکروویو و تلویزیون و هزار تا چیز دیگه که با برق کار می کنند را نمی بینی؟! عینک بدهم خدمت تان!!
اولی: دست شما درد نکند. شما پول آن عینک را برای خودت نگهدار. برای خریدن سشوار و ماشین لباس شویی لازمت می شود.
قبول دارم که با این همه تلاش شبانه روزی که شما برای تولید برق می کنید، حتماً وقت ندارید، که خودتان با دست لباس های تان را بشویید و با حوله سرتان را خشک کنید.
دومی: آهان! حالا دو زاری ام افتاد. پس معلوم است مشکل تو فقط با ادیسون بدبخت و لامپ نیست. تو با همه تکنولوژی مشکل داری! خب تو که این طوری فکر می کنی پس چرا موندی اینجا؟! چرا نمی ری تو غار؟!
اولی: انسان برای اینکه تمام ابعاد شخصیتش رشد کند، نیازمند زندگی در اجتماع است. الان هم چون لامپ و دیگر تکنولوژی ها وارد اجتماع ما شده است، فعلاً چاره ای جز استفاده از آن نیست. اما معتقدم باید در درازمدت به فکر ساخت ابزارهای دینی باشیم.
دومی: مگر ابزار هم دینی و غیر دینی دارد؟! ابزار، ابزار است، دینی و غیر دینی دیگر چه صیغه ای است؟!
اولی: این که ابزار، ابزار است و دینی و غیردینی ندارد، ادعای توست. باید برای آن دلیل هم بیاوری. نمی شود که این که مدام این جمله را تکرار کنی و آن را به جای دلیلت هم بگویی.
ابزاری که انسان مؤمن می سازد با ابزار انسان کافر ماهیتاً دو سنخ متفاوت هستند. یک مثال ساده، شیخ بهایی با تفکر دینی یک حمام می سازد که فقط یا یک شمع آبش گرم می ماند. ولی انسان غیرمؤمن برای گرم کردم آب کلی نفت و گازوییل و برق می سوزاند و طبیعت را نابود می کند تا می خواهد یک دوش بگیرد!
خلاصه مطلب اینکه افکار انسان قطعاً در ابزار سازی او اثر دارد.
دومی: کی گفته که افکار آدم در ابزارش اثر دارد؟
اولی: این جا بهشت نیست.
دومی: چه ربطی داشت؟!
اولی: گفتم این جا بهشت نیست. انسان مؤمن هم چون می داند بهشت زمینی غیر ممکن است به دنبال آسایش محض نمی گردد و عمر خود را برای تحقق رؤیای بهشت زمینی تلف نمی کند. ولی ادیسون ها دنبال بهشت زمینی هستند. فکر میکنند که میتوانند راحتی محض را در زمین به وجود بیاورند. به همین دلیل هم لامپ و هزار کوفت و زهر مار دیگر می سازند. ساخت این ابزارها هم چون با نگاه توحیدی انجام نمیشود با مشکلات زیادی مواجه می شود. چون عالم، به دست خدا خلق شده و اگر نخواهیم بر طبق کاتالوگی که که سازنده آن نوشته است با طبیعت و عالم برخورد کنیم، هم طبیعت نابود می شود و هم خودمان.
و نهایتاً هم آن قدر عمرمان در پای ساختن ابزارهای غیر ضروری تلف می شود که از همان آسایشی که دنبالش بودیم هم محروم میشویم.
دومی: لابد اگر بخواهیم، مؤمن باشیم باید شب ها مانند انسان های کور بنشینیم و از جا تکان هم نخوریم!!
اولی: نه نیاز نیست این کار را بکنی. انسان مؤمن می پذیرد که باید خودش را با حکمت الهی که خدا مبتنی بر آن طبیعت را آفریده است، وفق دهد. او می پذیرد که روز وقت تلاش و کار است و شب وقت خواب. شب ها عین بچه آدمیزاد می خوابد و نه اینکه مانند جغد و خفاش شب ها بیدار باشد.
در ضمن در فصل بهار و تابستان که شب ها کوتاه است، اگر انسان بخواهد به همان هشت ساعت خواب هم برسد، شب تمام شده است. زمستان هم می تواند با همان نور کم شمع شامش را بخورد، و به جای دیدن سریال و فوتبال، با زن و بچه بخت برگشته که تا حالا منتظر تشریف فرمایی پدر بوده اند، حرف بزند. بعدش هم زودتر برود بخوابد تا بتواند برای نماز شبش بیدار شود.
البته برای اینکه به کارهای ضروری اش در شب برسد، یک ابزار هم برای روشنایی می سازد. اما ابزاری مانند لامپ نه. در هر صورت ما نباید «بت پرست» باشیم.
دومی: حرف های ما چه ربطی به بت پرستی داشت؟!
اولی: ببین برادر! شکی نیست که ما در حال حاضر و تا وقتی که ابزارهای دینی ساخته نشده اند، نمی توانیم از تکنولوژی استفاده نکنیم. اما این ناچاری، نباید ما را دچار این تصور کند که حتماً و لزوماً تکنولوژی چیز خوبی هم هست!
اگر کسی نظر ما در مورد تکنولوژی را نپذیرد اشکال ندارد اما اگر قرار باشد که مدام تکنولوژی را تقدیس کنیم و تسبیح آن را بگوییم و بخواهیم این تکنولوژی را مانند گوساله سامری بپرستیم و یک بت پرستی جدید راه بیاندازیم و عاشق سینه چاک و واله و شیدای این تکنولوژی شیطانی بشویم، خطرناک است.
دومی: چی؟! تکنولوژی «شیطانی» است؟!
اولی: چرا عصبانی می شوی. این حرف که تکنولوژی شیطانی است، حرف من نیست. حرف شهید بزرگوار ما سید مرتضی آوینی است. آوینی در صفحه هفتاد و پنج کتاب «فردایی دیگر» که توسط انتشارات ساقی چاپ شده، می نویسد:
«تاریخ و تمدن اروپا فاوستی است... فاوست، روح خود را به شیطان فروخت تا به جادوگری رسید و قدرت تصرف در ماده ی عالم را پیدا کرد... جادوی این فاوست جدید، تکنولوژی است. تکنولوژی، خود مولود این تصرف شیطانی در عالم وجود است...»
اما متأسفم که معمولاً این بخش از حرف های آوینی در جایی بازگو نمی شود. شاید به این علت است که کتاب «فردایی دیگر» یکی از دشوار ترین آثار آوینی است و به همین دلیل هم کمتر خوانده می شود. احتمالاً آنهایی هم که از پس فهم مقالات مهم این کتاب برآمده اند، جرأت ندارند این سنخ حرفهای آوینی بازگو کنند.
دومی: من کاری به شهید آوینی ندارم. اما یک توصیه دلسوزانه بهت می کنم. اگر این حرفها را در جایی دیگر مانند دانشگاه صنعتی بووووووق بزنی هیچ کس حرفت را قبول نمی کند و شاید حتی برایت دردسر هم درست شود!
اولی: اتفاقاً شهید آوینی هم معتقد است که در شرایط کنونی افراد جامعه به راحتی نقد تکنولوژی را قبول نمی کنند. او در صفحه نود و پنج همان کتاب می نویسد:
«... بشر جدید در هر چه شک کند، نمیتواند در تکنولوژی شک کند. و اگر میبینم که حتی در میان دینداران نیز فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقّانیت تکنولوژی وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست و جو کرد...»
دومی: منظورت چیه؟
اولی: منظورم واضح است. در زمانه ما، خوب و حق بودن تکنولوژی، جزء بدیهیات است! به همین دلیل، کسی جرأت سوال و تردید در آن را ندارد. تا جایی که حتی مذهبی ها هم از شنیدن حرفهای ما در مورد تکنولوژی، مبهوت می شوند و گاهی هم عصبانی می شوند و پرخاش می کنند!!
«حب تکنولوژی»، در دل همه ما حتی خود من، ریشه دوانده است و به تعبیر مولا علی علیه السلام «حب الشی یعما و یصم»! [ترجمه: دوست داشتن چیزی موجب کوری و لال شدن می شود]
الان هم چون همه ما کم و بیش حب تکنولوژی داریم، از سؤال و فکر کردن و نقد تکنولوژی وحشت می کنیم.
دومی: اصلاً حواست هست که حرف های تو در تقابل صد درصد با نظرات رهبری ست؟!
اولی: قبول دارم که این عقیده من که «تکنولوژی شیطانی است»، خلاف نظرات رهبری است. ایشان در پنجم شهریور هشتاد و هفت فرمودند:
«تکنولوژى هستهاى هیچ گناهى نکرده، گناه مال آن کسى است که جهت او را جهت تخریب انسانها قرار می دهد. یا مثلاً فناوریهاى پیشرفتهى نانو، یا صنایع الکترونیک بسیار پیشرفته و آیرودینامیک و امثال اینها گناهى ندارند؛ اینها خیلى خوبند و ابزارهائى هستند براى اینکه انسان بتواند در دنیا از منابع و فرصت هائى که خدا در این طبیعت قرار داده، به بهترین وجهى استفاده کند. گناه مال آن کسانى است که از این نعمت خدادادى و از این گنجینهى الهى، براى زورگوئى به بشر، تسلط به دیگران و پامال کردن حقوق دیگران استفاده می کنند»
اما این اختلاف، دلیل نمی شود که ما نباید حرف و نظرمان را مطرح کنیم.
دومی: وقتی حرف ها تو خلاف رهبری است، معلومه که نباید آن را در دانشگاه بگویی! واضحه که این کار تو مخالفت با ولایت فقیه است.
اولی: عجب!! پس به نظر تو حتماً تمام مراجع تقلید هم ضد ولایت فقیه هستند!!
دومی: دوباره شروع کردی به گفتن حرفهای بی ربط. من می گویم عقایدت در مورد تکنولوژی را نباید در گوش دانشجویان بخوانی و با حرفهایت برای آنها شبهه درست کنی، اما تو از مراجع تقلید حرف میزنی.
اولی: من جوابت را دادم. گفتم که اگر در بحث غرب شناسی ما حق نداریم نظرمان را بگوییم، پس در زمینه مباحث فقهی که رهبری قطعاً خودشان صاحب نظرند، به طریق اولی کسی نباید نظر مخالف بدهد و مراجع تقلید هم نباید نظر بدهند. چون که بسیاری از نظرات فقهی آنها هم، با آقا فرق می کند!
پس لطف کن اول برو مراجع تقلید قم را به خانه هایشان بفرست، بعد نیز ما ساکت خواهیم شد. البته ما برای این کارمان هم از رهبری استفتاء کرده ایم و آقا هم به ما اجازه داده اند. پس شما هم زیاد قضیه را شلوغش نکنید.
دومی: استفتاء کرده اید؟! کی؟! و آقا چی جواب دادند؟!
اولی: در دیماه سال هشتاد و چهار در یک دیدار دانشجویی از رهبر انقلاب سؤال شد که اگر نظر ما با رهبری متفاوت باشد، تکلیف چیست؟ و اتفاقاً کسی هم که این سوال را پرسید نگاهش به تکنولوژی دقیقاً شبیه ما بود.
دومی: خب آقا چی فرمودند؟
اولی: آقا فرمودند:
«بنابراین این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجهى تحقیقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلى اصولى و منطقى نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجهى شما را رهبرى و غیر رهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگیرند و براساس آن، براى کشور برنامهریزى کنند. تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش، آزادى است؛ منتها عقلایى؛ بىانضباط نباشد»
دومی: خب که چی؟!
اولی: واضح است. من معتقدم نوع نگاه ما به تکنولوژی، اگرچه خلاف نظر صریح آقاست، اما چون برایش دلیل داریم و بی انضباط حرف نمی زنیم، سعی می کنیم که آن را ترویج کنیم تا رهبری و غیر رهبری از رییس دانشگاه بوووووق گرفته تا مسؤولان وزارتخانه حرف ما را بگیرند و مبتنی بر آن برای کشور برنامه ریزی کنند.
و واضح است که این سخن رهبری نیز آقا اختصاصی به دانشجویان فلان دانشگاه ندارد. آقا دارند به جنبش دانشجویی می فرمایند فکر کنید، تا با نتایج فکر شما کشور اصلاح شود. اما شما می گویید نه! حرف نزنید، چون حرف هایتان خلاف نظر آقاست.
اصلاً آیا بهتر نیست کلاً بساط این آزاداندیشی را جمع کنیم؟!
دومی: چرا جمع کنیم؟!
اولی: خب اگر آزاداندیشی یعنی این که همه مانند رهبری فکر کنند و سخن بگویند و نظر بدهند، دیگر چه نیازی به کرسی و مناظره و تریبون آزاد؟!
مضافاً اینکه طبق تعبیر خود آقا « تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش، آزادى است».
دومی: ولی ما قائل به ولایت مطلقه فقیه هستیم. ولایت مطلقه، یعنی هر چیزی رهبری بگویند باید اطاعت کنیم.
اولی: اتفاقاً ما هم قائل به ولایت مطلقه فقیه هستیم و به همین دلیل اگر آقا امر کنند و بفرمایند که فعلاً بحث از تکنولوژی به صلاح نیست، ما سکوت می کنیم. ولی مسأله این است که در حال حاضر رهبری به شدت بر گفت و گو و نظریه پردازی اصرار دارند و موضوعات کرسی های آزاداندیشی را هم محدود نکرده اند و مبحثی مانند تکنولوژی را از دایره آزاداندیشی استثنا نکرده اند.
در ضمن از قضا جای بحث از تکنولوژی، در دانشگاه خودمان است و نه دانشگاههای انسانی!
دومی: چرا؟
اولی: واضح است. چون این ما فنی ها هستیم که با تکنولوژی سر و کار بیشتری داریم. اصلاً رشته درسی ما علم و تکنولوژی است.
مگر ما فنی جماعت مگر می توانیم بدون آنکه در مورد علم و تکنولوژی به جمع بندی و نظر نهایی برسیم، برای ادامه تحصیل و زمینه کاری خودمان و کشور تصمیم بگیریم و کاری کنیم؟!
البته ما نمی گوییم که همه مثل ما فکر کنند، ولی معتقدیم بایستی در مورد اینکه تکنولوژی شیطانی هست یا نه، لااقل کمی فکر کنیم و نه این که خوب بودن تکنولوژی را بدیهی تلقی کنیم.
دومی: در هر صورت این را بدان که ظاهراً عده ای تصمیم گرفته اند که جلوی حرف های تو و امثال تو بایستند. من شاید سواد نقد حرفت را نداشته باشم اما اونا جوابت را می دهند!
اولی: من که زیاد نگران نیستم.
دومی: چرا؟!
اولی: چون بقیه یا مثل ما به شهید آوینی تعلق خاطر دارند که در این صورت نمی توانند اصل فکر و اندیشه ما را نقد کنند.
آنهایی هم که نظر ما و شهید آوینی را قبول ندارند، بهتر است از در گفت و گو وارد شوند. ما هم استقبال می کنیم. بالاخره رهبری کرسی های نظریه پردازی را برای همین اختلافات فکری تعریف کرده اند.
اگر واقعاً کسانی معتقدند که فکر ما باطل است، و مرد عمل به سخنان رهبری نیز هستند، می تواند در تالار «کشک»! مناظره بگذارند تا هم ما بیاییم و هم آنها. هر دو طرف بیایند و نظرات شان را به صورت مستدل بیان کنند. در این صورت بچه های دانشگاه نیز حرف هر دو طرف را می شنوند و خودشان قضاوت خواهند کرد که حق با کیست.[تعبیر «تالار کشک، کنایه از تالار «هشت»]
دومی: زیاد امیدوار نباش. چون مسؤولان دانشگاه، اجازه نمی دهند که تو و رفقایت در تالار حرف بزنید!
اولی: البته من هم شنیده ام که «هیأت ممانعت از فعالیت های دانشجویی»!! با حضور ما و دوستان مان در تالار «کشک» مخالفند. ولی به نظر می رسد که آنها ریاضیاتشان خوب نیست.
دومی: منظورت چیست؟
اولی: تو می دانی که تالار «کشک» چند تا صندلی دارد؟
دومی: حدوداً سیصد تا.
اولی: فرض کنیم که یک مناظره میان ما و مخالفان ما برگزار شود. و همه صندلی های تالار نیز پر شود. و باز هم فرض کنیم درست به اندازه صندلی های تالار هم افرادی بر روی پا بایستند.
در خوش بینانه ترین حالت و روی هم رفته ششصد نفر در چنین برنامه تالاری شرکت می کنند. اما وقتی اجازه نمی دهند ما در تالار حرف بزنیم، خب طبیعتاً می آییم و در نشریه «مبشر ظهر» اندیشه های مان رابازگو میکنیم.
تیراژ آن نشریه نیز در حدود هزار و پانصد تاست. در حقیقت ما با این روش میتوانیم به راحتی در هر هفته، سخنان مان را به گوش هزار و پانصد نفر برسانیم. در حالی که تعداد مخاطبان ما در تالار رشت، فوقش ششصد نفر می بود.
پس احتمالاً مخالفان ما و نیز اعضای هیأت ممانعت از فعالیتهای دانشجویی! ریاضی بلد نیستند. چون اینها فکر می کنند عدد ششصد، از عدد هزار و پانصد بزرگتر است!!!!
مهمتر اینکه، بعد از چاپ چند شماره نشریه آنها که اهل فکر کردن هستند، خودشان حق یا ناحق بودن حرف ما در زمینه علم دینی و ابزار دینی را خواهند فهمید. تالار «کشک» هم بماند برای اعضای هیأت ممانعت از فعالیت های دانشجویی!
پیشنهاد می کنیم که کلیدش را نیز شب ها بگذارند زیر بالش شان، تا مبادا یک وقت کسی آن را بدزدد و برود در پشت میکروفون آن، حرفهای خلاف میل آقایان بزند!
الان اگر هم از من می شنوی هم به نظر من برو به درس هایت برس. مگر نشنیدهای؟
دومی: چی را؟!
اولی: مگر نشنیدی که دکتر کرمانی گلزار دستور داده اند که مرتب از بچه ها کوییز گرفته شود تا کسی فرصت سر خاراندن هم پیدا نکند، چه برسد به فکر کردن در مورد موضوعات خطرناکی مانند شیطانی بودن تکنولوژی، علم و ابزار دینی و ... . پس زیاد وقت را تلف نکن. کوییز فردا را دریاب! [تعبیر «دکتر کرمانی گلزار، کنایه از نام دکتر همدانی گلشن، ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان است.