سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رازهای موفقیت زندگی
قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
سخنان بزرگان
لینک دوستان

www.rar.blogfa.com

معمای اول

یک زن در مراسم ختم مادر خود، مردی را می بیند که قبلا او رانمی شناخت.
او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است.
او با خود گفت او همان مرد رویایی من است.

و در همان جا عاشق او می شود.
اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند...
.

.

.

چند روز بعد او خواهر خود را می کشد.

به نظر شما انگیزه ی او از قتل خواهر خود چه بوده است ؟
چند دقیقه با خود فکر کنید و جواب های خود را یادداشت کنید. بعد برا یافتن پاسخ صحیح به ادامه مطلب مراجعه کنید

.

.

.

آن زن امید داشت که در مراسم ختم خواهرش شاید آن مرد را دوباره ببنید.

.

.

اگر توانستید به این سوال پاسخ صحیح بدهید احتمالا شما یک بیمار روانی یا psychopath هستید.
یکی از بزگترین روانشناسان امریکایی این تست را بر روی افراد زیادی انجام داد تا به این نتیجه برسد که چه کسانی پاسخ صحیح می دهند.
نکته ی جالب این که اکثر قاتل های سریالی به راحتی و سرعت توانستند جواب صحیح بدهند.
بنابراین اگر پاسخ شما صحیح بود احتمالا شما یکی از قاتل های سریالی آینده خواهید بود .

سعی کنید در رفتار خود تجدید نظر کنید

معمای دوم

1=بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2=اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3=من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4=عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟
5=مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6=اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7=فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8=اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9=حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10=اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

1= تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند
2=یک ساعت( شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1/5و بعدی را در ساعت 2 می خورید)
3=ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است
4=70(تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)
5=9 گوسفند
6=کبریت
7=سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد
8=2سیب
9=هیچ(حضرت نوح بود نه حضرت موسی)
10=خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)

معمای سوم

معما جالب بیل گیتس برای استخدام در مایکروسافت

دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای 100، 110 و 120 وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.( لطفا به شکل زیر نگاه کنید)

ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را  روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها  باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.
 این معما را بیل گیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی رابرای شرکتش انتخاب کند.
حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟
00000000
0000000
000000
00000
0000
000
00
0
 یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.
توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد. آنها را فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است

معمای جهارم

داستان معمای بدهکاری کشاورز

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت :  اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود.در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت.دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شداو دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟

چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند

تا پدرش به زندان نیفتد.لحظه ای به این شرایط فکر کنید.معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد

 معمای پنجم

معمای انیشتن

ک معما که هرکس این مساله رو حل بکنه جزو 2 درصد افراد باهوش جهان است!طرح مساله از پروفسور اینشتین :1 -  در خیابانی، 5 خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.2 -  در هر یک از این خانه ها یکنفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.3 -  این 5 صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.
سؤال: کدامیک از آنها در خانه، ماهی نگه می دارد؟

راهنمایی:
-1کبوتر در خانه قرمز زندگی می کند.
-2مرد سوئدی، یک سگ دارد.
-3  مرد دانمارکی چای می نوشد.
-4 خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
-5 صاحب خانه سبز، قهوه می نوشد.
6 - شخصی که سیگار PALL MALL می کشد پرنده پرورش می دهد.
7 - صاحب خانه زرد، سیگار DUNHILL می کشد.
-8 مردی که در خانه وسطی زندگی می کند، شیر می نوشد.
-9  مرد نروژی ، در اولین خانه زندگی می کند.
10 - مردی که سیگار BLENDS می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
11 - مردی که اسب نگهداری می کند، کنار مردی که سیگار DUNHILL می کشد زندگی می کند.
12 - مردی که سیگار BLUE MASTER می کشد، آبجو می نوشد.
13 - مرد آلمانی سیگار PRINCE می کشد.
14 - مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.
15 - مردی که سیگار BLENDS می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.
آلبرت اینشتین این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت. به گفته وی 98 درصد از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند
!

معمای ششم

معمای حلقه های طلا

شخصی مدت هفت شب در مهمانخانه ای منزل می کند و چون پول نقد برای پرداخت کرایه مهمانخانه را ندارد، قرار می گذارد از هفت حلقه بهم پیوسته طلا که بهمراه دارد، هر شب یکی از آنها را به جای کرایه به مهمانخانه دار بپردازد.
اما وی می خواهد بیش از یکبار آن حلقه ها را از هم نگسلد و فقط با یک بار باز کردن حلقه ای بتواند کرایه هفت شب اقامتش را پرداخت کند.

چطور چنین چیزی ممکن است؟

فقط کافیه حلقه سوم رو از هم باز کنیم به این صورت یه حلقه باز شده داریم، یه قسمت دو حلقه ای و یه قسمت چهار حلقه ای. اونوقت می تونه یه هفته اونجا بخوابه و هر روز به این صورت عمل کنه
روز اول حلقه باز شده رو بده
روزد دوم حلقه باز شده رو بگیره و قسمت دو حلقه ای رو بده
روز سوم حلقه باز شده رو بده
روز چهارم حلقه باز شده و قسمت دو حلقه ای را بگیره و قسمت چهار حلقه ای را بده
روز پنجم حلقه باز شده رو بده
روز ششم حلقه باز شده رو بگیره و قسمت دو حلقه ای رو بده
روز هفتم حلقه باز شده رو بده
و به این ترتیب برای هر روز چیزی برای پرداخت کردن داره
اصل این معما در حقیقت از اینجا نشأت میگیره که با جمع کردن مقادیر مختلفی از توانهای عدد دو میشه هر عدد دیگه ای رو بدست آورد. توی این معما هم زنجیر به گونه ای باز میشه که قسمت های باز شده توانهای عدد دو هستند:
1= 2به توان 0
2=2 به توان 1
4=2 به توان دو


[ دوشنبه 91/3/15 ] [ 2:0 صبح ] [ عظیمی پور ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
امکانات وب

.

.